آیا کسی هست «مژگان» را بدون «خنده» دیده باشد!؟
او آتشفشانی بود که بهجای مواد مذاب و سوزاننده دروناش، فقط فوارهای از گلهای خنده بیرون میداد!
نقطه اشتراک همه خاطراتم از مژگان پارسامقام، از سر کلاس عکاسی در زمان دانشجوییاش و روزی که در ۱۳۷۰ بهعنوان اولین همکارم به دفتر مجله تصویر آمد تا آخرین دیدارمان قبل از عید ۹۹ در دفتر تصویرسال، صورت همیشه خنداناش بود در کنار: مهر ودوستی عمیقاش به انسان و طبیعت، انرژی بیپایان و استعداد مثال زدنیاش در عکاسی (از مستند اجتماعی گرفته تا خلاقه و فتو مونتاژ...)، گرافیک، شعر و آموزش خلاقانه فنآوریهای جدید عکاسی.
در اولین روز بدون مژگان، روی جلد شماره ویژه نوزوز۷۳ مجله تصویر را که با ایده و از دستها و نقاشی خود او چاپ و منتشر شد بههمراه فایل صوتی یکی از اشعارش که با صدای خود او توسط مهدی حسینزاده، همکار سالهای دور و هم اتاقی مژگان در دفتر تصویر ضبط شده است، با دو کار از آثار سالهای اخیر و عکسی که در اواخر دهه شصت در یکی از سفرها با دانشجویان عکاسی دانشگاه تهران از من و بچههای ماسوله گرفته بود، هدیه میشود به همه دوستان و همعصران دیده و نادیدهاش.
سیفاله صمدیان
۱۴ مرداد۹۹
فایل صوتی یکی از اشعار مژگان پارسامقام را با صدای خودش اينجا بشنويد:
Your browser does not support the audio element.