pull-icon
logo-mobile
avatar

نام و نام خانوادگی

حساب کاربری

Dashboard

خروج

اخبار > جشن تصویر سال میزبان روایت‌های تصویری تاریخ‌ساز

جشن تصویر سال؛ میزبان روایت‌های تصویریِ تاریخ‌ساز


در بیست و یکمین نمایشگاه تصویر سال و جشنواره فیلم تصویر، شامگاه ۱۷ اسفند ۱۴۰۳ نشست عکاسان خبری و مطبوعاتی، همراه با رونمایی از کتاب‌های تاریخی و گفت‌وگوهای تأثیرگذارعکاسان پیشکسوت جنگ و انقلاب برگزار شد.
شب عکاسی مطبوعاتی ایران، با هدف پاسداشت این هنر و در همکاری با انجمن مطبوعاتی برگزار شد.
اقدامی که به اذعان دبیر جشن تصویر سال، نه‌تنها به احترام عکاسان مطبوعاتی، بلکه از سر عشق و علاقه‌ی دلی ما صورت می‌گیرد. 
«ایده‌ی اصلی این رویداد، که بیست‌ویکمین دوره از برگزاری آن را شاهدیم، تأکید بر دو حوزه‌ی مهم عکاسی ایران است: نخست، عکاسی مطبوعاتی ایران، به‌ویژه با توجه به کتاب‌هایی که منتشر شده‌اند یا در دست انتشار هستند؛ و دوم، عکاسی ورزشی ایران که در سال‌های اخیر درخشان ظاهر شده است.


رونمایی از کتاب محسن شاندیز «ایران ۱۹۷۹» 

محسن شاندیز، بخش نخست عکس‌های انقلاب و محمد صیاد بخشی از عکس‌های جنگ را آماده انتشار کرده‌اند. کتاب جدید آلفرد یعقوب‌زاده، که سال‌ها در پاریس به گردآوری و تدوین زندگی‌نامه‌ی تصویری خود مشغول بوده، در سه بخش رونمایی شد.
در کنار این برنامه‌ها، نمایش فیلمی از علی جلالی با تهیه‌کنندگی بهاره اسدی در نظر گرفته شد. این فیلم به سه چهره‌ی شاخص پرداخت: نخست، مجید سعیدی و شیوه‌ی کاری‌اش که در فیلم به آن پرداخته شده، و دو چهره‌ی دیگر، از جمله یک بلاگر معروف (خانمی شناخته‌شده در فضای مجازی) و پانته‌آ پناهی‌ها، بازیگر سینما. این فیلم حدود پنجاه‌چند دقیقه‌ای بود.
در این نشست، با گفت و گو در باره‌ی از زندگی‌ و آثار محسن شاندیز شروع شد. کسی که از همان ابتدا به عنوان یکی از عکاسان پیشکسوت شناخته می‌شود که نامش در فهرست کتاب «شاهدان زمان» به عنوان عکاس ایثارگر آمده است. شاندیز شب بعد از ازدواجش به جبهه‌های جنگ رفت و با وجود شرایط سخت اداری در خبرگزاری جمهوری اسلامی، همواره به کار عکاسی خود ادامه داد.
صمدیان درباره‌اش چنین گفت: «محسن از معدود کسانی است که از روز اول تا امروز، قدرت انسانی منضبط و ثابتی در وجودش دیده می‌شود. او حتی در شرایط نامناسب کاری به مستندسازی از انقلاب و جنگ پرداخت. همچنین از اولین افرادی بود که در درگیری‌های مرزی اطراف کرمانشاه، پرتره‌های درجه یکی از جنگ گرفت که تا امروز در خاطر بسیاری مانده است.»
شاندیز پس از سال‌ها همکاری با خبرگزاری جمهوری اسلامی، به آژانس سیگما پیوست. از آثار برجسته‌ای که از او به یادگار مانده، می‌توان به عکس معروف ‌«زانو زدن نیروهای داخل سفارت آمریکا‌» دراولین روزهای پیروزی انقلاب اشاره کرد که  از آثار برجسته تاریخ عکاسی خبری ایران محسوب می‌شود.
آرش خاموشی، عکاس خبری، که صمدیان را در این نشست همراهی می‌کرد، گفت: «این کار ارزشمند بالاخره بعد از مدت‌ها از محسن شاندیز که خیلی زودتر انتظار داشتم، به زودی منتشر می‌شود.  برای هرعکاس  یکی از اتفاقات مهم زندگی‌اش انتشار کتابی از آثارش است. محسن شاندیز علاوه بر اینکه عکاس بسیار ارزشمندی است، شخصیتش برای من همیشه مثال‌زدنی بوده است.»
شاندیز در طول فعالیت خود، علاوه بر مستندسازی از جنگ تحمیلی، در مجموعه‌های متعددی از جمله کتاب سه‌زبانه «جنگ تحمیلی و دفاع در برابر تجاوز» نیز مشارکت داشته است. او در گفت‌وگوهای قبلی اشاره کرده که ‌«اسلحه ما، دوربین ما بود‌» و عکاسان ایرانی در بدترین شرایط، دوشادوش رزمندگان بر سر صحنه‌های نبرد حاضر شدند.
کتاب «ایران ۱۹۷۹» که اولین جلد آن به زودی منتشر خواهد شد، نیازمند مجوزهای لازم است تا بتواند به بهترین شکل در اختیار علاقه‌مندان قرار گیرد. این اثر، گواهی بر تلاش‌های پیشتازانه یک عکاس است که با وجود تمام موانع، همواره به ثبت لحظات تاریخی ایران پرداخته است.
شاندیز در باره موضوع عکس‌هایی که روی پرده نشان داده می‌شدند، اشاره‌هایی می‌کرد. «آن زمان ایمیل و اینگونه امکانات وجود نداشت؛ موضوع مهم بود، اما تصاویری دریافت نمی‌شد. عکس‌هایی از دانشگاه تهران مربوط به حمله‌ی سیزدهم آبان. شبی که انقلابی‌ها تا صبح در بیمارستان سینا ماندند و مردم برای آنها لباس می‌آوردند تا از آنجا خارج شوند؛ تصاویری از باغ شاه. زندان اوین و سفارت اسرائیل که به فلسطینی‌ها سپرده شد و ...»

مهدی منعم؛ راوی قربانیان جنگ

«من مهدی منعم هستم. در سال ۱۳۶۱ به توصیه آقای صمدیان وارد خبرگزاری شدم. ورود من به عکاسی کاملا‌ تصادفی و ناخواسته بود. پیش از من، محسن شاندیز در این عرصه فعالیت می‌کرد. او انسانی با شخصیت و جنتلمن بود. در آن دوران، پوشیدن پیراهن آستین‌کوتاه، شلوار جین و کفش کتانی در ادارات دولتی تقریبا‌ ممنوع بود، اما محسن شاندیز بی‌پروا این کار را می‌کرد و هنوز هم همان انسان اصیل و تغییرناپذیر است. من همواره ارادت عمیقی به او دارم.
پس از شروع جنگ، علی‌رغم میل باطنی‌ام، به عکاسی از جبهه‌ها پرداختم. اما حادثه‌ای مسیر مرا تغییر داد و ناچار شدم به‌عنوان خبرنگار جنگ فعالیت کنم. پس از آن، هرگز موضوع جنگ را رها نکردم، زیرا معتقد بودم این بخشی از تاریخ کشور ماست و تصاویرش باید برای نسل‌های آینده باقی بماند تا از تکرار فجایع جلوگیری شود.


دو کتاب درباره‌ی قربانیان جنگ منتشر کرده‌ام. جلد اول نایاب است و جلد دوم پس از بازنگری‌های دقیق چاپ شد. یکی از سوژه‌های تأثیرگذار من، شهید طاهری‌نژاد اصفهانی بود. او در ۱۹ سالگی، بر اثر موج انفجار در شلمچه مجروح شد و به‌دنبال خطای پزشکی، ۱۷ سال در کما به‌سر برد. پدرش روزها رانندگی می‌کرد تا هزینه‌های درمان را تأمین کند و شب‌ها از او پرستاری می‌نمود تا دچار زخم‌بستر نشود. این جوان به‌حق «زیبای خفته» نام گرفته بود. تمام زندگی‌ام را وقف ثبت رنج‌ها و حماسه‌های جانبازان کرده‌ام، زیرا معتقدم این تصاویر تنها یادگاران ملموس تاریخند و باید جاویدان بمانند.

جنگ از نگاه متفاوت سعید صادقی


صمدیان: «سعید صادقی نه‌تنها به‌عنوان عکاس جنگی درجه‌یک، بلکه به‌دلیل تداوم بی‌وقفه‌اش در ثبت عملیات‌ها ممتاز است. او در اکثر قریب‌به‌اتفاق نبردها حاضر بود و این ویژگی منحصربه‌فردش، مروری بر روزگاری تلخ را در چهره‌اش حک کرده است. با‌این‌همه، گرمای شخصیت و روحیه‌ی دوستانه‌اش، ما را از یاد می‌برد که چه صحنه‌هایی دیده و در چه لحظات مرگباری جان به‌در برده. این همه رنج و تلخی، در وجود او جاریست، بی‌آن‌که حیات آنی‌اش را متوقف کند.»

سعید صادقی:
ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که دریایی از دروغ و ریا آن را احاطه کرده، و نسل ما قربانی تجارتی شوم به نام جنگ شد. آرزو داشتم کسی بیاید و عکاسی جنگ را نقد کند؛ و در پس‌زمینه، تجارت تسلیحات و سیاست رونق می‌یافت. اگر بخواهم از نخستین روزهای حضورم در جنگ بگویم، تاب شنیدنش را نخواهید داشت. جلو چشمان من انسان‌ها کشته می‌شدند و کار من عکس گرفتن بود!


خاموشی:
«همین عکس‌ها برای مخاطب چون کابوسی هولناک است؛ تصور کنید برای عکاس چه بوده! تأثیر این سال‌ها بر سعید صادقی انکارناپذیر است. عکس‌های او بی‌واسطه و صادقانه، چون سیلیِ واقعیت بر چهره‌ی قدرت فرود می‌آیند. کتاب «عکاسی به‌مثابه تئاتر قدرت» اثر حامد طاهری‌کیا را بخوانید؛ آن‌گاه عمق سخنان صادقی را درمی‌یابید: چگونه عکاس به ابزاری برای قدرت تبدیل می‌شود و زندگی‌اش به کابوسی برای آیندگان. این تصاویر گران‌قدرند، و من برای صادقی احترام عمیقی قائلم.»

سعید صادقی:

در خرمشهر عکس می‌گرفتم. یک‌ماه‌ونیم بعد، در تهران، فردی فریادزنان پرسید: «این عکس‌ها چیست؟!» ماجرا چه بود؟ در یکی از عکس‌ها، امدادگری بدون روسری دیده می‌شد... آن‌جا بود که حقیقت را دریافتم: نگاهم باید از کنترل قدرت رها می‌شد. ناچار شدم موذیانه حرکت کنم. بارها تذکر گرفتم: «چرا عکس‌های ضد جنگ می‌گیری؟» امروز فقط لبخند می‌زنم...
حقیقت این است: پیروزیِ جنگ بر پایه‌ی اخلاق و صداقت مردم بود، نه تجهیزات نظامی. من در ۳۶ عملیات حضور داشتم؛ پرسش من اینجاست: عکاس جنگ چه سودی برای جامعه دارد؟ مثلا منی که چهار بار زخمی شدم، آیا توانستم حامل پیام بیداری باشم؟

من بیش از هفت‌هزار نگاتیو از جنگ دارم؛ من فریم‌به‌فریم عکاسی می‌کردم، اما هیچ‌کس ذات عکاسی جنگ را نقد نکرد. امروز تنها به‌پاس ارادتم به آقای صمدیان و جشن تصویر سال اینجا هستم؛ او نگاهم را پرورش داد. وقتی نمایشگاه‌هایش ده‌هزار بازدیدکننده دارد، می‌بینم نسل جوان امروز عمیق‌تر از ما می‌اندیشد.

صمدیان:
«سعید جان، پرسیدی عکاسی جنگ به چه کار می‌آید؟ مطمئن باش فریم‌به‌فریم عکس‌های تو برای نسل‌های آینده ارزشی بی‌بدیل دارد. حضور صادقانه‌ی امثالی چون تو، تاریخ را از تحریف نجات می‌دهد. به تو، به شاندیز، به منعم، به آلفرد یعقوب‌زاده – چه این‌سوی مرز، چه آن‌سو – جفا شده است؛ سیاست‌زدگی، فرهنگ و اقتصاد را قربانی کرد. وظیفه‌ی ما، به‌عنوان مجنونان این راه، ثبت تاریخی سالم برای فرزندانِ همین مسئولان است. تو با ۳۶ بار حضور در عملیات، به درجات والایی رسیده‌ای. همین که اکنون واژه‌هایت را با دقت ادا می‌کنی، مرا به شوق می‌آورد. تو را می‌بوسم و از تو می‌خواهم ما را ببخشی.»

جهان‌گردیِ لنز؛ آلفرد یعقوب‌زاده
توصیه‌ی طلایی ضد شهرت


آلفرد یعقوب‌زاده، عکاس پیشکسوت ایرانی-فرانسوی، از پاریس به‌صورت آنلاین به این نشست پیوست. او با شور و هیجان از تجربیاتش در عکاسی جنگ‌های لبنان، انتفاضه، افغانستان، عراق و دو کتاب جدیدش گفت. او با اصالت ارمنی-آشوری با لحنی صمیمی و سخنانی سرشار از عمق تجربیات چهار دهه عکاسی مستند و خبری سخن گفت.

کتاب‌های تازه: ثمره ۴۵ سال عکاسی
دو عنوان جدید:
- کتاب اول: مجموعه‌ای از خاطرات مشترک با پسرش که خود عکاس شده است. این اثر، روایت نسل‌هایی است که در میدان جنگ رشد کردند: «پسرم را در چهارسالگی به غزه بردم ... ۲۰ سال بعد، او در لبنان و انقلاب اوکراین عکاسی کرد و من دنباله‌روی او شدم!».
- کتاب دوم: ‌«جنگ ایران و عراق‌»، آرشیوی از نگاتیوهای بایگانی‌شده که به گفته‌اش «سند ملی ایران است و باید در موزه‌ها بماند تا نسل آینده بداند در تاریخ کشور چه گذشته است».
روایت تأمین هزینه:
- ۱۰هزار یورو جایزه جشنواره ویزا پور ل‌ایمژ (Visa pour l'Image) انگیزه‌ام شد. نه از مردم کمک خواستم، نه گدایی کردم! از دوستان پولدارم خواهش کردم؛ هر کدام ۳۰۰۰-۴۰۰۰ یورو هدیه دادند و کتاب زاده شد.

آغاز عکاسی: معماری داخلی خواندم، مغازه نوارفروشی داشتم... انقلاب ۵۷ مرا از تحصیل بازداشت! اما فهمیدم بهتر است ناظر باشم. دوربین دستم گرفتم و در ‌«تله‌ی عکاسی‌» افتادم!

فلسفه عکاسی: کتاب‌هایم فقط جنگ نیست؛ موسیقی، زندگی روزمره، عشق، حیوانات... هرچه ‌«زندگی‌» را می‌سازد ثبت کرده‌ام. می‌خواستم لذت ببرم، نه صرفا‌ عکس بگیرم و بگویم ‌«من عکاسم!‌».


خاطرات تلخ و شیرین: «وقتی همسرَم باردار بود، به جنگ خلیج فارس رفتم. گفتم: ‌«بی‌خیال، دارم می‌روم!‌» دو ماه بعد برگشتم و پسرم متولد شده بود... بعدها او را به غزه بردم، همانجا که کودکان با تپانچه پلاستیکی با او بازی می‌کردند!».


نیاز به اتحاد هنرهای بصری: «چرا فقط عکاسی؟ سینما، گرافیک، کاریکاتور، نقاشی... همه باید کنار هم باشند. هنرهای تصویری مانند ‌«شله قلمکار‌»اند؛ جداکردن‌شان خیانت است!»

توصیه به جوانان: ‌«معروفیت، فریب است!‌»

«عکس بگیرید! نقاشی کنید! فیلم بسازید! اما صرفا به فکر ‌«معروفیت‌» نباشید. اگر کارتان خوب باشد، خودبه‌خود معروف می‌شوید... در غیر این‌صورت زود فراموش می‌شوید. 

تنها جاهایی که نرفتم، مکه و کره‌ی ماه است! این مسیر ۴۵ ساله، ‌«جنونِ نور‌» بود... جنونی که معماری را رها کردم، از فرزندم دور شدم، و جامعۀ امروز را به چالش کشیدم. اما وقتی کتاب‌ها را ورق می‌زنم، می‌بینم زندگی‌ام در یک جمله خلاصه می‌شود: ‌«من عکاسِ انسان‌ها بودم، نه جنگ‌ها.


حافظه‌ی سینما؛ کتاب کتاب ‌برندگان عکس فیلم و پوسترهای سینمایی 

روایت سیف‌اله صمدیان از رونمایی کتاب ‌برندگان عکس فیلم و پوسترهای سینمایی در چهل و سه سال برگزاری جشنواره فیلم فجر، «چهل‌سوم: آرشیو تصویری جشنواره فیلم فجر‌»

خلأ آرشیوی در سینمای ایران:

سینمای ایران، مانند هر میراث فرهنگی دیگر، نیازمند انسجامِ آرشیوی است. پس از ۴۳ دوره برگزاری جشنواره فیلم فجر، جای شگفتی بود که هیچ مرجع تصویریِ مدونی از برندگان بخش‌های عکس و پوستر وجود نداشت. این غفلت تاریخی، انگیزه‌ی اصلی انتشار این کتاب شد.

جست‌وجوی فراموش‌شدگان:

«در طول دو ماه، با پیگیری‌های طاقت‌فرسا، عکس‌ها را از گوشه‌وکنار گردآوردیم: از آرشیو شخصی عکاسان پیشکسوت مانند عزیز ساعتی (عکاس فیلم‌های "دستفروش" و "گاو")، از موزه سینما، و حتی از مطبوعاتی که این گنجینه‌ها را بی‌دقت نگهداری کرده بودند. وحشتناک بود وقتی دیدیم چگونه تاریخ تصویری ما در معرض نابودی است.»

رونمایی از کتاب عکس «شهر من»
در نخستین دوره‌ی ‌«جشنواره مهر‌» در دبی، عکاسان ایرانی، طبیعت، بناهای تاریخی و زندگی روزمره‌ی در شهرهای ایران را به تصویر کشیدند.



این‌ گزارش‌ها را هم بخوانید:

پاسداشت میراث تصویری ایران علی‌اکبر صادقی و محمودرضا بهمن‌پور در خانه هنرمندان تجلیل شدند